پايان شيردهيت
رادمهرم دو سال و دو ماه پيش درست زمانی که صدای اذان ظهر توی گوشم پیچید , پرستار تو را در آغوشم گذاشت و صدای گریه تو برای اولین بار, نوید به دنیا اومدن یه فرشته کوچولوی پاک و معصوم بود که شد بهترین هدیه خدا به من . فرشته کوچولویی که به دنیا اومدنش با عشق بود , نفس کشیدنش در درونم با عشق بود , اصلا " حضورش به زندگیم رنگ محبت و عشق داده بود . موجودی که از اولین لحظه هستیش , محبت عمیقش به دلم نشست , باهاش حرف زدم , درددل کردم , براش دعا کردم و کلی آرزوهای قشنگ براش از خدا خواستم .تولدش توی زندگی من یه نعمت بزرگ بود و حضورش یه رحمت و برکت بی انتها .خورشيد بخشنده زندگيم هميشه به من اين مهيب را مي زند كه يادم باشه ش...
نویسنده :
مامان فرناز
2:39